{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
دار بزن … خاطرات کسی که تـو را دور زده حالم خوب است …امّا گذشته ام درد میکند . . .
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست
کوچکتر باشد یا بزرگتر، چه فرقی میکند؟ باید آنقدر مرد باشد که پای حرفش بماند ! وگرنه دهان هر نامردی بوی گند ” دوستت دارم ” های الکی میدهد…
نشسته ام.... کجا؟ ...کنار همان چاهی که تو برایم کندی.... عمق نامردی ات را اندازه می گیرم
محبت به نامرد ، کردم بسی محبت نشاید به هر نا کسی تهی دستی و بی کسی درد نیست که دردی چو دیدار نامرد نیست
مرا هرگز نباشد بیمی از مشت برادر جان مرا نامردمی کشت فتوت پیشه خندد روی در روی زند نامرد ناکـــس خنجر از پشت
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی
به نامردمان مهر کردم بسی نچیدم گل مردمی از کسی بسا کس که از پا در افتاده بود سراسر توان را زکف داده بود به حیلت گری خنجر از پشت زد بخونم ز نامردی انگشت زد
پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش همه وجودت له شده ....
به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
دار بزن … خاطرات کسی که تـو را دور زده حالم خوب است …امّا گذشته ام درد میکند . . .
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست
کوچکتر باشد یا بزرگتر، چه فرقی میکند؟ باید آنقدر مرد باشد که پای حرفش بماند ! وگرنه دهان هر نامردی بوی گند ” دوستت دارم ” های الکی میدهد…
نشسته ام.... کجا؟ ...کنار همان چاهی که تو برایم کندی.... عمق نامردی ات را اندازه می گیرم
محبت به نامرد ، کردم بسی محبت نشاید به هر نا کسی تهی دستی و بی کسی درد نیست که دردی چو دیدار نامرد نیست
مرا هرگز نباشد بیمی از مشت برادر جان مرا نامردمی کشت فتوت پیشه خندد روی در روی زند نامرد ناکـــس خنجر از پشت
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی
به نامردمان مهر کردم بسی نچیدم گل مردمی از کسی بسا کس که از پا در افتاده بود سراسر توان را زکف داده بود به حیلت گری خنجر از پشت زد بخونم ز نامردی انگشت زد
پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش همه وجودت له شده ....
به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}